برای تو
19 خرداد 1394 توسط كمالي
انسان در آغوش ثانیه های دل بریدن ، در تلاطم سکون و حق همزیستی با خروش موجهای ناشناس ، در فلسفه دستان خالی ، در جاماندن از عبور و……..
این تو ، این من و این هزاران چشم وامانده به قانون امید امیدواران ، بامن کنار می آید که دستم راخواهی گرفت یا وعدا غیر مکذوب .
تبسم کن که قالی ها رمان نقش می بافند
وجای خالی یادت گل بی خار می کارند